عروس
فلک کور است ، دلم شوریده در شور استصدای خنده و آواز می آید .ز کوی دلبرم امشب صدای ساز می آیددلم بی وقفه می لرزد. نمی دانم چرا تنگ است و می ترسد؟قدم لرزان به سوی کوچه می آیمدو دستم را به روی یکدیگر با حرص می سایمخدایا ترس من از چیست؟عروس جشن امشب کیست؟صدای همهمه با ورود شیخ عاقد میشود خاموش�صدای شیخ می آید :عروس خانم وکیلم من؟جوابم ده وکیلم من؟صدای آشنایی بله می گوید و مردم یکصدا با هم مبارک باد می گویندخدای من صدای اوست!!!صدای آشنا از اوست!!!دلم در سینه می افتد برای مدتی ساکت برای مدتی خاموش���صدای نعره ام در کوچه می پیچیدخدای من مبارک نیست.مبارک نیستبگوئیدم دروغ است آنچه بشنیدمبگوییدم دروغ است آنچه فهمیدمنگار من عروس جشن امشب نیست
یکشنبه 22 خرداد 1390 - 5:37:53 PM